دنیای تامین و شبکه تامین، یکی از گستردهترین فرآیندهای تجاری است. این فرآیند در نگاه اول دارای مسیری ساده با گزینههای محدود بهچشم میآید. اما فقط کافی است که برای کنکاش در این دنیا دست بهکار شوید.
در این مرحله چشمتان با هزارتویی آشنا میشود که پیچیدگیهای بسیاری دارد. بدونشک این هزارتو هم مانند تمامی مدلهای دیگر راه فرار دارد. فقط باید برای گذر از این مسیر، شناخت مناسبی نسبت به آن داشته باشید.
شناخت مسیر زنجیره تامین، فقط با بررسی تمامی گزینههای موجود امکانپذیر میشود. در این مسیر ارتباطات بسیاری برای تمامی موارد موجود، پیدا میشود.
آگاهی از این ارتباطات و چگونگی مدیریت زنجیره تامین، تنها راه موفقیت در این راه است. در این مقاله میخواهیم به یکی دیگر از سطوح سهگانه شبکه تامین بپردازیم.
پیشنهاد می کنیم مقاله آشنایی با اولین حلقه زنجیره تامین را مطالعه فرمایید
سطح میانی این زنجیره یکی از پر ارتباطترین گزینههای این شبکه است. ارتباط با دو سطح دیگر موجود در زنجیره تامین که آنان را با نامهای سطح بالادستی و سطح پایین دستی میشناسیم از وظایف اصلی آن بهشمار میرود. همچنین سطح میانی دارای ارتباطات درونی بسیاری است که تمامی آنها را در این مقاله بررسی خواهیم کرد.
سطح میانی زنجیره تامین، مدیر با برنامه
سطح میانی شبکه تامین، وظیفه ارتباط با دو سطح دیگر را بر عهده دارد. این گروه برای ارتباط با بالادستیها که همان تامین کننده، تولید کننده و وارد کننده هستند، باید برنامهریزی دقیقی داشته باشند.
وظایف گروه بالادستی در مقالهای جداگانه بهصورت کامل مورد بررسی قرار گرفته است. در ادامه با این پیشفرض که شما اطلاعات کافی را درباره این وظایف دارید به بررسی ارتباط این دو گروه میپردازیم.
بررسی روند حرکتی بازار و ارائه آن به سطح بالادستی، اصلیترین وظیفه سطح میانی است. اصولا شرکتهای سطح میانی نقش رابط اصلی میان دو گروه دیگر را بازی میکنند.
وقتی ما از زنجیره تامین سخن میگوییم، باید در نظر داشته باشیم که موفقیت و دریافت سود بیشتر در روابط استاندارد نهفته است. پس شرکتها در هر سطحی که باشند باید بر اساس اهداف مشترکی عمل نمایند.
بهعنوان مثال بههیچ عنوان یک واردکننده نمیتواند بدون در نظر گرفتن خواستههای شرکتهای سطح میانی اقدام به واردات محصولی با کیفیت پایین یا قیمت بسیار بالا نماید.
عدم استقبال بازار از چنین محصولی نتیجه منفی در کل روند کاری شبکه تامین دارد. این یکی از مهمترین نکات موجود در زنجیره تامین است که شرکتهای همکار میتوانند برای رسیدن به نتیجه بهتر، استراتژی مشترکی در زمینه کاری مشترک داشته باشند.
اینگونه تصمیمات که نتیجه بسیار بهتری را برای هر مجموعهای فراهم میآورد، در سطوح مدیریتی انجام میگیرد. تصمیمات در حوزه مدیریت شبکه تامین به سه قسمت جداگانه تقسیم میشود.
تصمیمات استراتژیک که برنامههای آتی مجموعه را طرحریزی میکند. این برنامه در ارتباط با سطح بالادستی، شفافیت زیادی را در روند کاری ایجاد مینماید. البته باید دوباره تاکید نمایم که چنین روابطی فقط در سایه ارتباطات صحیح و اشتراکی تجاری رخ میدهد.
گزینه دوم تصمیمات تاکتیکی است که به برنامههای کوتاه مدت مجموعه تاکید دارد. وجود چنین برنامهای برای اعضای درونی سطح میانی بسیار مفید است.
این افراد با دانش نسبت به آینده نزدیک مجموعه خود، میتوانند بهترین برنامهریزی فردی را داشته باشند. مطمئنا داشتن برنامهریزی صحیح فردی منطبق با خواستههای مجموعه، نتیجهای بهجز موفقیت بههمراه ندارد.
تصمیمات عملیاتی را باید آخرین گزینه از تصمیمات مدیریت زنجیره تامین دانست. این سری از تصمیمات بر روند کاری روزانه مجموعه باتوجه به اتفاقهای جاری در سطح اقتصادی و اجتماعی کشور تاکید دارد.
پیشنهاد می کنیم مقاله رازهای زنجیره تامین موفق را مطالعه فرمایید
البته باید توجه داشت که این قسمت از تصمیمات میتواند در ادامه تصمیمات تاکتیکی و استراتژیک مدیران هم باشد که به مرحله اجرایی رسیده است. از تفاوتهای شاخص این سطح از تصمیمات با دو مورد قبلی، میتوان به گزینه سرعت اشاره کرد.
تصمیمات عملیاتی مدیر شبکه تامین باید با توجه به لحظه و اتفاقات موجود به سریعترین حالت ممکن اتفاق بیافتد. این توانایی در مدیرانی بیشتر دیده میشود که در کنار دانش و تجربه مناسب، قدرت بالایی در مدیریت بحران نیز داشته باشند.
اگر مجموعهای در سطح میانی، بتواند با ایجاد اشتراکات تجاری مناسب با سطح بالادستی، به نتایج بهتری دست پیدا کند، باید ارتباط بیشتری را با آنان ایجاد کند.
این ارتباط موجب پیدایش تصمیمات بهتری در دو قسمت اول میشود. هماهنگی چند مجموعه، برای هدفی مشترک، امکان ارائه خدماتی بهتر، سریعتر و مطمئنتر را فراهم میکند.
مدیریت زنجیره تامین، گوش شنوا
درباره روابط بین دو سطح میانی و سطح پایین دستی نباید از روی نام آنها قضاوت کرد. سطح پایین دستی در واقع برترین گروه بهشمار میروند. از وظایف افراد حاضر در سطح میانی که میتوان آنان را مدیران کنترل شبکه تامین هم دانست، قابلیت خوب گوش دادن است.
این لفظ به معنی توانایی بالا در شنوایی نیست. بلکه منظور از خوب گوش دادن، توانمندی در دریافت خواستههای مشتریان است. در این سطح باید افراد بهصورت کاملا حرفهای از تمامی خواستههای مشتریان خود در زمینه فعالیتشان آگاه باشند.
دانستن نیازهای مشتریان یکی از برگهای برنده در مدیریت زنجیره تامین بهشمار میآید. اینکه شما بدانید که مشتریانتان چه خدمات یا محصولاتی را برای چه زمانی نیاز دارند، شرایطی مناسب را برایتان فراهم میکند.
بهعنوان مثال، مجموعهای بر اساس دانش، تجربه و تحقیق خود مطلع باشد که مشتریان وفادار و بالقوه او برای شش ماه آینده، محصولی خاص را نیاز دارند.
در چنین شرایطی زمان بسیار مناسبی برای مدیریت زنجیره تامین فراهم شده است که با بررسی میان سطح بالادستی و همکاری متقابل بتواند بهترین محصول را با ارزانترین قیمت و مناسبترین شرایط تهیه نماید.حتی در مواردی این شرایط فراهم میشود که برای بالا بردن سوددهی مجموعه، میان سه گروه بالادستی به بررسی و انتخاب بهترین دست بزند.
آگاهی از خواسته مشتری (مشتری در سطح پایین دستی میتواند، شخص یا یک مجموعه باشد)، تحلیل و تصمیمگیری صحیح درباره آن، قدمهای اول و دوم است.
ایجاد تعامل با یک یا تعدادی از گروههای بالادستی، سومین قدم برای رسیدن به هدف نهایی شبکه تامین خواهد بود. این سه قدم در صورتی به نتیجه میرسد که همان گوش شنوا مورد نظر در مجموعه مدیریتی وجود داشته باشد.
پیشنهاد می کنیم مقاله آشنایی با شبکه تامین و نگاهی کلی به اجزا آن را مطالعه فرمایید
مدیریتی بر خود و زنجیره تامین
در قسمتهای بالا به بررسی روابط و چگونگی رفتار سطح میانی با دیگر سطوح پرداختیم. ولی برای آنکه چنین روابطی به درستی برقرار شود، باید روابط حرفهای درون گروهی وجود داشته باشد.
یک مجموعه در این سطح میتواند دارای نیروهای گوناگون باشد. همچنین میتواند با تعدادی نیروی اندک و مدیریت قوی، تمامی نتایج مورد نظر خود را توسط برونسپاریهای درست به دست بیاورد.
در چنین مجموعهای بعد از دریافت اطلاعات از مشتریان و هماهنگیهای لازم با واحدهای تامین، تولید یا وارد کننده، موارد ثانویه خود را نشان میدهند. یکی از این موارد چگونگی انتقال محصول در زمان مورد نظر و بهصورت کاملا سالم از مبدا به دست مشتری است.
این حالت درصورتی رخ میدهد که این انتقال باید بهصورت مستقیم انجام شود و هیچ فرآیند دیگری روی محصول نخواهد صورت بگیرد. درصورتی که بخواهیم مرحلهای را در میان راه به آن بیافزاییم، نقش مدیریت و ایجاد روابط صحیح حرفهای پر رنگتر میشود.
همانطور که در مقالات دیگر توضیح داده شده است، شبکه تامین میتواند شامل چندین شرکت یا بهصورت درون شرکتی هم باشد؛ اما سعی ما بر این است که از مثالهای فراگیر برای یک مجموعه کامل استفاده نماییم.
چگونگی توصیف استراتژی برای نیروها و آگاهسازی آنان نسبت به اهداف کوتاه مدت یا تکنیکال از وظایف مدیریت مجموعه بهشمار میآید. یک مجموعه حرفهای در سطح میانی با توجه به رویکردهای ارائه شده به نیروهایش و توانمندیهای حرفهای تعریف شده برای هر کدام از افراد (نیروهای واحدهای مالی، لجستیک، خرید یا مامور خرید، روایط عمومی و…) میتواند یک زنجیره تامین را به سمت موفقیت ببرد. ضعف در هر کدام از آیتمهای ذکر شده، سبب نقص در کل زنجیره میشود.
در پایان باید اشاره کنیم که زنجیره تامین مفهوم گستردهای است. این مفهوم بهدلیل امکان تغییر هرکدام از موئلفههایش با توجه به تعریف و وظایف پیش آمده، دارای پیچیدگیهای بسیاری است. در رشته مقالات دسته شبکه تامین کنندگان، تمام سعی خود را کردهایم تا این مفهوم را به سادهترین شکل ممکن توضیح داده و مثالهای قابل لمس ارائه دهیم.
پیشنهاد می کنیم مقاله تامین کننده کالاو ارتباط آن با سازمان را مطالعه فرمایید